-
آرزو
جمعه 5 مهرماه سال 1387 13:15
ای سکوت از من گذرکن که دگرباربه دل آه ندارم که دگردل به دل کس نسپارم ای سکوت از من گذرکن که من هم عاشق یک لحظه ویک قصه شادم
-
عبور شیشه ای
شنبه 23 شهریورماه سال 1387 22:30
بی توبودن کار من نیست تادلت نرفته برگرد ماکه راهمون یکی بود چراجاده ماروگم کرد بغض تو باگریه ی من با شکستن وانمیشه تاتودستامو نگیری گم شدم پیدانمیشه جاده هارو با خیالم رج بزن پای پیاده فکرتنها بودن ما واسه هردومون زیاده خودمو...پشت سر تو...توی این جاده کشیدم ردتو نمیگرفتم به خودم نمیرسیدم... توکنارمن یه کوهی... من...
-
....
جمعه 22 شهریورماه سال 1387 17:58
تا میخوام حرف بزنم انگار یکی نمیذاره حرف بزنم و همه ی حرفام تو دلم میمونن.... نمیدونم از دست همه گله کنم یا نه؟.... نمیدونم چرا به این دل نیومده یکمی خوش باشه...اصلا کی گفته همه ی غم و غصه ها واسه منه... گفته نشده ولی انگار سهمه منه... چرا اینقدر بعضی ها خیلی ساده وقشنگ بهم میرسن...چرا بعضی ها باید از غصه ی داشتن هم...
-
سلام برپاکترین ماه الهی
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 19:46
وچقدرروزهای قشنگی رو پیش روداریم...روزهای بدون دروغ.بدون بدگویی.بدون غیبت....روزایی که آدم میتونه به وجود پربهای خودش پی ببره وحداقل احساس کنه و بفهمه که چقدر میتونه خوب باشه و تا حالا نبوده... کاش قدر این ماه رو بدونیم... از شروع شدن این روزهای خوب خیلی خوشحالم...براتون آرزوی سعادت میکنم... آهای با شمام...هر چی که...
-
چی بگم؟
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1387 16:21
بهاره میگفت:آره وقتی گوشیم افتاد دست برادرم و فهمید که کسی هست تهدیدم کردوتا میتونست بدوبیراه گفت.تهدیدم کرد که همه چیزمو ازم میگیره...پیش همه ی آدمایی که موقع دعوا اونجا بودن آبرومو برد(منم تقریبا قضیه اون و دخترعموم رو میدونستم و کسی از اون خبر نداشت.با این حال میگفت من پسرم فرق میکنه اما تودختری...احمق!)اونشب تا...
-
خوبه ...
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 10:53
این روزا چقدر دلم میگیره.... میگن پرنده ها دلتنگ نیستن.... کاش پرنده بودم... حداقل برای چند لحظه ...
-
از خدا خواستم...
دوشنبه 28 مردادماه سال 1387 19:17
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد. خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی. از او خواستم فرزند معلولم را شفا دهد. فرمود: لازم نیست ، روحش سالم است ،جسم هم که موقت است . از او خواستم که لا اقل به من صبر عطا کند. فرمود: صبر ، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست ، آموختنی است. گفتم مرا خوشبخت کن. فرمود: نعمت از من...
-
وقتی بزرگ میشی!
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 19:52
وقتی بزرگ می شی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی . وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت شور بزنه برای جوجه قمری هایی که مادرشون بر نگشته . فکر می کنی آبروت می ره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند ....
-
وقتی....
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 22:08
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم . . عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم باشد برای روز مبادا اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست . . آن روز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست . . اما کسی...
-
چرا اینهمه جلو پامون سنگ میندازید؟
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1387 22:21
سلام چرا باید اینهمه ما جوونا عذاب بکشیم؟ سهم ما چیه از این زندگی؟ باهزار امید درس بخون که فردا پس فردا یه لقمه نون داشته باشی... بعد بیان لطف کنن و برای یه مدرک کاردانی ۶ سال...۶سال...تعیین کنن. یه سال هم میذارم روش میرم پزشکی میخونم دیگه...رشته های نظری تو عرض ۴ سال مدرک کارشناسی رو میگیرن.. من و امسال من که فنی اند...
-
دیر اومدم...
شنبه 17 فروردینماه سال 1387 11:49
سلام سال نوی همگی مبارک... درسته که دیر اومدم ولی با کلی آرزوی خوب واسه ی همه اومدم... امسال از پنجمین روز نوروز ۸۷ به شهرهای اصفهان.شیراز.بوشهر.بندر گناوه.اهواز.همدان.رفتیم وازبهترین جاهایی که خوشم اومد:عالی قاپو.باغ ارم.حافظیه.باغ گلها... حتما اگه راهتون به اینطور جاها خورد از دست ندید... بعد از اینکه به خوشی سیزده...
-
تولد وحواس پزتی؟!
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 18:02
سلام منو ببخش که دیر اومدم ودیر هم دارم تولد یکسالگی تو رو تبریک میگم.. دیر به اندازه ی یک ماه... چقدر غریبیم من و تو ... چقدر غریبانه وتنها دارم تولدت رو جشن میگیرم... وبلاگم تولدت مبارک. نمیگم که ان شا ا... (...؟)ساله شی اونم بخاطر این که من میخوام بنویسم..نه،امیدوارم که همون قدر عمر کنی که من به یادت هستم... توی...
-
عید واقعی مسلمونا
شنبه 8 دیماه سال 1386 18:51
سلام یه سلام به زیبایی عید غدیر خم... سرم شلوغه فقط اومدم که این عید رو به همه ی مسلمونای دنیا تبریک بگم بخصوص خانم های سادات و امروز عید واقعیه مسلمونهاست هر کسی هر آرزویی داره بر آورده میشه.اونایی هم که سعادت داشتن این روز رو روزه گرفتن البته سعادت میشه توی صله ارحام باشه. خواستم بگم که برای من هم دعا کنید. امروز...
-
عجب صبری خدا دارد(۱)
سهشنبه 4 دیماه سال 1386 11:56
عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی بروی یکدیگر ویرانه میکردم ******** پ.ن:در حال حاضر تو خط شعر هستم و این شعر تو ۹ قسمت آینده تکمیل میشه. اگه تا آخر این شعر رو دنبال کنید از این شعر خیلی خوشتون میاد.
-
پندار تو
دوشنبه 3 دیماه سال 1386 12:01
به پندار تو جهانم زیباست! جامه ام دیباست! دیده ام بیناست! زبانم گویاست! قفسم هم طلاست! بر این ارزد که دلم تنهاست؟
-
چقدر؟
چهارشنبه 14 آذرماه سال 1386 11:10
چقدر به اینکه دو تا عاشق و دوستدارهای واقعی به هم نمیرسن اعتقاد دارید؟ پس اونایی که با هم زیر یه سقف زندگی میکنن عاشق واقعی نیستن که بهم رسیدن؟ یا اینکه فقط یکیشون دوستدار واقعی بوده ؟ میگن شیرینه دوست داشتن ومخصوصا عشق به نرسیدنه البته به اعتقاد دوست دخترهاودوست پسرهای امروزی ....تایید این حرف برای کسی که یکی رو دست...
-
ای کاش
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 11:30
کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی بود کاش اگر کمی لطف به هم میکردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود کاش....
-
یه سوال!
شنبه 10 آذرماه سال 1386 09:46
آدما میدونن و عاشق میشن بعدش هم دوست داشتن؟ یا اینکه ندونسته عاشق.... مگه چقدر دنیا رو میخوان؟؟؟؟ یکی جواب بده....لطفا!
-
وبلاگهای باحال رو لینک میزنیم
شنبه 5 آبانماه سال 1386 17:10
شروع کردم به لینک زدن وبلاگهایی که دوستشون دارم حالا یا صاحب وب خبر دار باشه یا نه!!!! از این که به یه وبلاگی فقط برای تبادل لینک سر بزنم خوشم نمیاد وچندان موافق نیستم... من همیشه به وبلاگهایی که خوبن سر میزنم حتی اگه گاهی نظر ندم... دوست دارم کسایی که از وبلاگم بازدید میکنن بخاطر تبادل لینک نباشه... البته قدم همه ی...
-
حیران تو
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1386 18:14
گر درتوحیران مانده ام برمن ببخشای من دوست می دارم که حیران تو باشم حیران چشمان تو بودن رستگاریست بگذار تا حیران چشمان تو باشم
-
حرفی که خیلی قبولش دارم
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 19:16
امام حسن (ع): بار اندوه روزی را که هنوز نیامده بر روزی که در آن هستی حمل نکن....
-
اشتباهی
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 18:29
نمی دانم چرا این گونه هست؟ وقتی نگاه عاشق کسی به توست می بینی اما،دلت بسته به مهر دیگری است. بی اعتنا می گذری وعاشقانه به کسی می نگری... که دلش پیش تو نیست.
-
فراموشی
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 10:38
۲۳ روز از آغاز سال تحصیلی میگذره.... همه دبیرستان رو بهترین دوران میدونن... دوست دارم به بهترین دوران که سالهای راهنمایی بود برگردم..... دوستیهای بی دروغ ....گرچه بچه گانه... از دوران دبیرستان بیزارم.... همه دروغگو...از دروغگوها متنفرم... توی این دوران اعتمادم رو نسبت به همه از دست دادم ...اونم بخاطر چیز بی ارزشی به...
-
دوباره سلام
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 11:51
سلام... همیشه بهترین کلمه برای شروع هر حرفیه... راستش خیلی وقته که برای این وبلاگ ودر واقع برای خودم چیزی ننوشتم...تصمیم دارم که قسمت لینک رو کامل کنم چون تابحال وبلاگ خاصی رو لینک نزدم ...درسته من تا به الان بیشتر وبلاگها رو دیدم وبا اینکه هیچ نظری ندم حتما بهشون سر میزنم...تو این وسط تعدادی رو دوست دارم امیدوارم که...
-
یا رب
جمعه 16 شهریورماه سال 1386 11:42
یارب مرا به یار دمساز رسان آوازه در دم بهم آواز رسان آنکس که من از فراق او گریانم اورابمن و مرا به او بازرسان
-
با تو...
یکشنبه 28 مردادماه سال 1386 17:24
نمی دانم ابر سپید و سبکبال وجود تو از کدام افق برخاست ...اما میدانم که خزان بودم بهارم کردی ...دشت بودم باغم کردی ،زمینی بودم آسمانی ام کردی ......... و تو ای پرنده زرین بال من مگذار دمی بی تو بمانم که بی تو بودن ............ نه نباید از بی تو بودن کلمه ای بر زبان بیاورم که از با تو بودن ....... شیرین ترین کلمات و روح...
-
پرواز
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 10:57
در حالی مینویسم که از زیارت حضرت معصومه برگشتم ...از بعد از ظهر ساعت 4 روز جمعه تا صبح ساعت 7 روز یکشنبه... چه روز عزیزی رو اونجا بودیم ...روز پدر... روز زیبایی که با زدن نقاره حرم امام رضا(ع) زیباییش دو چندان میشد ...لحظه زیبایی که روبروی ضریح مطهر نشسته بودم و بهترین لحظه رو گذروندم . لحظه ای که کاش دوباره تکرار بشه...
-
روح تازه
چهارشنبه 3 مردادماه سال 1386 17:50
دو روز دیگه کنکور دارم ولی حس و استرسش رو ندارم بعد از اینکه از جلسه کنکور برگشتم میرم زیارت حضرت معصومه (ع)..... شاید که .... برام دعا کنین
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 11:50
خدایا کمکمون کن تا قلبمون بتونه همه ی اون بدیهاییی رو که نکرده ولی دیده رو از یاد ببره .......... خدایا کمکمون کن تا همه چیز به خیر و خوشی بگذره.....
-
داستان زندگیه همه ی آدمای عاشق
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 20:00
عشق کور شدو دیووانگی همراه آن شد در زمان های قدیم که هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود فضیلت ها وبدی ها در کنار هم جمع شدند.... ذکاوت گفت: بیایید یک بازی کنیم مانند قایم باشک!!! دیوانگی فورا گفت: من چشم می گذارم ... واز آن جایی که هیچ کس دوست نداشت دنبال او بگردد ،همه قبول کردند و رفتند تا پنهان شوند..... لطافت خود را...