یادش بخیر
فصل پاییز و نمک آبرود سال 86....
از اون روز به بعد دیگه تکرار نشد مثل اون روز...
نزدیکای عروسی داداشیمه... راست می گن به تنها کسی خوش نمیگذره درجه اول خود عروس و
دوماد و بعدش خانوادشه چون نمی فهمن چه جوری شروع شد و چه جوری تموم شد...
هر چی هم پول خرج می کنی انگار نه انگار یه جای کار می لنگه... خواهر دوماد شدنم اونجوری
که فکر می کردم زیاد جالب نیست به اون شیرینی هم که فک می کنی نیست... بیخیال...
خیلی سخته بخوای ایده ال خودت رو پیدا کنی و همه زندگیت رو با اون تقسیم کنی و بهش
اعتماد کنی اونم تو این زمونه ای که همش شده پول که همراه خودش اعتماد به نفس و عزت و
احترام و پارتی و بگیر تا آخر واسه آدم میاره.... آدم تا می تونه باید کار کنه واسه خودش و زندگیش
و خوش باشه و از لحظاتش استفاده کنه و مدیون جوونیش نشه که حروم شد... یعنی آزاد زندگی
کنه... البته تا وقتی که می تونه چون زندگی هیچکسی متعلق به خودش نیست و پدر و مادر هم
سهمی از زندگی ما دارند.
هدف خوشی و شادی اوناس و بس! مبارکه!
سلام خانم گل
مبارکه خواهر شوهر ! ولی گذشته از همه ی این حرفا داری خواهر میشی، که این آخری از همش بدتر ه ! تا بیای حرف بزنی میگن خواهر شوهر دیگه (حتی اگه حرف حق باشه) ... آخرشم مجبور میشی سکوت کنی تا تهمت خواهر شوهر بودن رو به جون نخری ! آی آدم میسوزه !!!
ولی حرفات رو در مورد جشن و استرس و عذابش کاملا قبول دارم ... چند بار توی زندگیم به این درد دچار شدم که واقعا درد لا علاجیه !!!
آزرا جون درود . حرفهات خیلی برام جالبه خصوصا اونی که برام نوشتی . پاکی رو در نوشته هات می بینم حیف که زندگی آدمایی مثل تو رو به من تبدیل می کنه . امیدوارم همیشه بتونی از زندگیت لذت ببری خصوصا اون موقعی که مجب.ری برای سیر کردن شکم بچت هر گونه تحقیری رو تحمل کنی اونم به جرم اینکه دگر اندیشی یا لاعقل ظاهرت اینو نشون بده
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی داری.
خوشحال میشم بهم سربزنی ومنوبه اسم صدای گرم یک جنوبی لینک کنی
بعدمنوخبرکن تاشماروباهراسمی که دوست دارین بلینکم.موفق باشی