ستاره

‹‹هر شب ستاره‌ای به زمین می‌کشند و باز این آسمان غمزده، غرق ستاره‌هاست.››

ستاره

‹‹هر شب ستاره‌ای به زمین می‌کشند و باز این آسمان غمزده، غرق ستاره‌هاست.››

لطف امام رئوف...


سالروز میلادت ای عشق زیبا و بزرگوار من مبارک...

دلتنگی عجیب و بی قراری دل و اشک  به هنگام دیدن گنبد طلایی و بارگاه ملکوتی شما.... تنها کاری بود که از دستم بر میومد... شما هم دست رد به دل تنگ من نزدین مولای من... خواب دیدم با پای پیاده همونطور که دلم میخواست به پابوس شما می اومدم... قسم به ذات پاک شما که هر وقت دلتنگ پابوسی شما شدم حواستون بوده... و همین آرومم می کنه و مرحم بزرگی برای خستگیهای دنیاییمه...

بعد از یک هفته وقتی که روز منتسب به شما رسید یعنی دیروز لطفی کردین و یادتون به ذهن آدم حقیری مثل من افتاد... و من دوباره از پشت در کاسه گداییم رو به سمتتون دراز کردم... صدای زائران توی حرم بیشتر دلتنگم کرد... بیشتر و بیشتر...  امروز خواب دیدم توی حرمتون هستم و پشت یک دیواری که به حرم شما راه داشت ایستاده بودم و دعا می کردم و بارون زیبایی از آسمون می بارید و به کف دستام که به حالت دعا به سمت حرم شما گرفته بودم می ریخت... از کنار چند در عبور کردم که وقتی می رسیدم درها باز می شد و فقط ضریح زیبای شما بود و من جلوی در حرم به سجده می افتادم... چقدر زیبا بود... آقای من مطمئن هستم که واقعا رضای خدا هستید... واقعا رئوف هستید... این رئوفیت شما حتی شامل حال آدم بدی مثل من هم شده... وای که چقدر رئوف و بزرگوارید... کاش معرفت واقعی شما به دل همه محبان شما الهام بشه... و از اخلاق نیکوی شما الگو برداری کنیم...

مولای من ... کاسه گدایی من پشت در خانه شماست... باز هم کرمی کنید و یاریم کنید... شمایی که دستگیر همیشگی من بودید...


خدایا این حب رو هر روز در دلهای محبانش واقعی تر و خالص تر کن و بیشتر کن... آمیــــــــن...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد