ستاره

‹‹هر شب ستاره‌ای به زمین می‌کشند و باز این آسمان غمزده، غرق ستاره‌هاست.››

ستاره

‹‹هر شب ستاره‌ای به زمین می‌کشند و باز این آسمان غمزده، غرق ستاره‌هاست.››

سفر معنوی دوم در مورخ 29/5/1392

زمان زیادی از برگشت از زیارت شما نمیگذره... 

 

این بار رفت روز سه شنبه مورخ 29/5/1392 و برگشت مورخ 1/6/1392 بود.  

 

شوق زیارت که شوق وصال بود ولی امان از درد دوری... روزهایی که اونجا بودم به سرعت برق و باد گذشت... 

 

شب ها از هوای حرم و تماشای گنبدت سیر نمیشدم... ذره ذره ی هوای اون لحظات رو با تمام وجودم نفس می کشیدم...  

 

دور از عزیزانم بودم ولی تو بارگاه رئوف ترین امام بودم... مگه میشد دلتنگ باشم... 

 

امان از لحظه جدایی و بغضی که وقت خداحافظی ترکید... این بغض بعد از پرواز و رسیدن به خونه تا شب ادامه داشت... 

 

من سر عهدم با شما هستم آقای من...  وعده ما عصر هر جمعه برای عرض اردات...  

 

میدونم که شما هم به این عهد راضی هستی...  

 

تابستون با تمام سختی هاش برام تموم شد... کلاس های فشرده... امتحانات عملی... تئوری... 

 

 آزمون تهران تو مورخ 25/5/1392.... و بعد از اونهمه خستگی آرامشی شیرین همراه با حس سبک بالی نصیبم شد... 

 

تنها محل امید و پناه دل من بارگاه شماست آقا....  

 

هر جا که هستم باشم هیچ گاه ارادت و علاقه قلبی من به شما ذره ای کم نخواهد شد... 

 

دنیای من در بارگاه شما معنی شده... 

 

برای همه امور از خدا و شما مدد می طلبم... 

 

خداحافظی نکردم... تاب و تحملش رو نداشتم... به امید زیارت هر چه زودتر شما...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد